۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

پرچم اگر از دست می‌رفت، آبروي سرزمين در گرو بود


«اگر يگاني، پرچم و درفش خود را در نبرد از دست مي‌داد، اين پرچم، نزد دشمن مي‌ماند و هرگز نابود نمي‌شد بلكه دشمن در همه‌ي جنگ‌ها و نبردها آن را با خود به ميدان مي‌آورد تا نشان دهد كه توانسته فلان، يگاني را شكست دهد. پرچم را براي نشان دادن قدرت خود و تحقير يگان شكست‌خورده، همچون گروگاني گرامي، پاس مي‌داشتند.»فرشيد خداياري در نشستي با عنوان «سرگذشت درفش» با اشاره به ارزش هويتي كه پرچم‌ها داشته‌اند، گفت: «در ايران، سه‌گونه پرچم داشته‌ايم، نخست پرچمي كه يگان‌ها و دسته‌هاي نظامي داشته‌اند و سربازان هر يگان براي پاسداري از آن، همه‌ي تلاششان را مي‌كرده‌اند، دوم پرچم شاهنشاهان يا درفش شاهي و سوم درفش ملي بوده‌است كه هم‌اكنون نيز، نماد هويتي ايران است.»وي به عنوان مثال به پرچم ستاد مشترك ارتش اشاره كرد و آن‌را همچون پرچم يگان‌ها در گذشته‌ي تاريخي ايران، برشمرد.پرچم در آغاز، از نظر نظامي سپندينگي مي‌يابد اما با گذشت زمان، به گفته‌ي «فرشيد خداياري»، اين سپندينگي از نظر ملي هم، رخ مي‌نمايد.وي به جنگ «سورنا» با «كراسوس»، در زمان اشكانيان اشاره كرد كه در آن سورنا، پرچم عقاب‌نشان روم را به غنيمت مي‌گيرد. روم براي بازپس‌گيري پرچم و هويت سرزمينش، دو بار به ايران يورش مي‌آورد، هرچند كه نمي‌تواند آن‌را بازپس گيرد، اما اين‌كار، نشان از ارزش پرچم، نزد ملت‌هاي كهن دارد.هويت هزاران‌ساله‌ي پرچم ايراني ايرانيان، آن‌گونه كه از نگاشته‌هاي تاريخي رخدادنگاران برمي‌آيد، از كهن‌ترين ملت‌هايي هستند كه درفش داشته‌اند. «خداياري» در اين‌باره، اشاره‌هايي كه در «فروردين‌يشت» و «يسنا» به درفش شده‌است را شوندي(:دليلي) بر كهني و سپندينگي پرچم نزد ايرانيان، عنوان كرد. يسنا و يشت‌ها بخشي از «اوستا» هستند كه پيشينه‌اي چندهزار ساله دارند. وي از شاهنامه و گونه‌هاي گوناگوني از درفش كه در اين كتاب از آن ياد شده، به‌عنوان سندي بر گفته‌هايش نام برد.
پرچم بايد ايستاده باشدوي در يادآوري ارزشمندي درفش نزد ايرانيان به چيرگي ايرانيان در زمان ساسانيان بر يمن و فتح صنعا اشاره كرد و گفت:‌ «هنگامي‌كه مي‌خواستند به نماد پيروزي، پرچم يگاني ارتش ايران را در صنعا برافرازند، به سپهسالار خبر دادند كه دروازه كوچك است و پرچ بايد خم شود. سپهسالار اجازه نداد و گفت: دروازه را ويران كنيد، پرچم بايد ايستاده و برافراشته به صنعا، وارد شود.»
كاوه‌ي آهنگر، درفش ملي را برافراشتآن‌گونه كه از تاريخ و نگاره‌هاي برجامانده، برمي‌آيد، درفش ملي ايران بايد همان درفش كاويان باشد كه گويا «كاوه‌ي آهنگر» براي نخستين‌بار آن‌را برافراشته‌است. به گفته‌ي خداياري، درفش كاويان، نماد همبستگي و پناهي براي همه‌ي كساني بوده‌است كه مي‌خواسته‌اند در برابر ستم بايستند. اين درفش آن‌گونه كه در شاهنامه آمده، پيشبند چرمين كاوه به هنگام آهنگري بوده كه او را از جرقه‌هاي آتش در امان مي‌داشته‌‌است. كاوه مردم را فرا مي‌خواند در پناه همبستگي‌هايشان و در سايه‌ي اين درفش از آسيب زورگويان در امان بمانند.در نگاره‌‌اي در تخت‌جمشيد در پشت سر داريوش، پرچمي افراشته همچون آن‌چه در شاهنامه به‌عنوان درفش كاويان، عنوان شده، ديده مي‌شود و همچنين در سكه‌هاي روزگار اشكاني.به‌باور خداياري اين يكساني، نشان از پيوستگي درفش كاويان در بازه‌هاي زماني گوناگون در ايران دارد و نشان مي‌دهد كه ايرانيان پشتوانه‌ي تاريخي درفش كاويان را هزاران سال، پاس داشته‌اند، اين درفش چيزي نبوده كه با دگرگوني سلسله‌ها دگرگون شود.
درفش ملي ايران در آتش سوختوي در پايان درباره‌ي سرانجام و سرنوشت درفش ملي ايران گفت: «گويا درفش ملي ايران در جنگ ايرانيان و تازيان از دست مي‌رود. هرچند به‌روشني نمي‌دانيم در جنگ قادسيه، نهاوند يا نبرد تيسفون، چنين رخدادي روي مي‌دهد اما آن‌گونه كه رخدادنگاران اشاره كرده‌اند، از دست رفتن درفش كاويان، شوند، ضعف روحيه‌ي سربازان مي‌شود چرا كه در پيشگويي‌هايي كه ايرانيان از آن باخبر بوده‌اند، آمده‌است كه ايرانيان زماني شكست مي‌خورند كه درفش ملي را از دست بدهند.» به‌گفته‌ي خداياري، برپايه‌ي آن‌چه در تاريخ آمده، اندازه‌ي درفش ملي ايران ٧متر در ٥ متر بوده كه در روزگار ساساني آن‌را با زر و گوهر، آذين كرده‌بودند.وي گفت: «درفش ملي ايران به دست تازيان كه افتاد، زر و گوهرش را به‌نام غنيمت جنگي، تقسيم كردند و خود پرچم را در آتش سوزاندند.»
شير، نماد پرچم‌‌هاي ايراني پس از اسلامفرشيد خداياري در دنباله‌ي اين نشست درباره‌ي پرچم‌ و نمادهايش پس از درون‌شد(:ورود) اسلام به ايران سخن راند و گفت: «از پرچم سامانيان نشاني در دست نداريم اما پرچم سلطان‌محمود غزنوي آن‌گونه كه در تاريخ بيهقي از آن گفته‌شده داراي نشان شير بوده‌است و در توجيه اين نشان آمده‌است كه سلطان از آنجايي كه شكار شير را دوست داشته چنين نشاني روي پرچم نقش شده اما شگفت اين است كه در درازناي تاريخ، اگر شاهي شكار يوز، پلنگ، اردك يا گور را دوست داشته، چنين نقش‌هايي را بر روي پرچم، نمي‌زده‌اند بنابراين مي‌شود نتيجه گرفت كه اين تنها يك توجيه است و ريشه‌ي نماد شير را بايد در استوره‌هاي ايراني جست.»به‌گفته‌ي خداياري نشان شير و گهگاه نشان خورشيد و گاهي هم نشان شيرو‌خورشيد باهم، از نمادهايي بوده كه بر روي پرچم سلجوقيان و غزنويان نقش مي‌شده‌است.
شيرو خورشيد بر روي پرچم مغول‌هاخداياري چكامه‌ها را از منابعي دانست كه مي‌شود از آنها نقش‌هاي روي پرچم‌هاي هر دوره را دريافت و در اين باره چكامه‌هايي از «مولوي» و «سعدي» را خواند.در روزگار چنگيز‌خان مغول در ايران، نشان روي پرچم ايران، نقش ٩ دم گاوميش سفيد با نام «ياك» بوده‌است كه به‌گفته‌ي خداياري اين نشان در زمان ديگر جانشينان چنگيز بازهم به شيرو‌خورشيد دگرگون شده‌است و حتا آن‌گونه كه در سفرنامه‌ها آمده، سراسر كاخ تيمور، پر بوده است از نشان شيروخورشيد.
پرچم سه‌رنگ ايرانوي درباره‌ي پرچم صفويان گفت: «گويا در زمان شاه اسماعيل، پرچم داراي نشان شير و خورشيد و ماه بوده‌است اما از آنجايي كه بزرگان و فرهيختگان از ريشه‌ي شيروخورشيد آگاهي داشته‌اند، پس از مرگ شاه اسماعيل نشان ماه از پرچم برداشته شده و دوباره شيروخورشيد مي‌شود.»خداياري به بخشي از يك سفرنامه‌ي فرانسوي اشاره كرد كه در آن آمده كه سكه‌هاي آنها در يك سويش نقش پادشاه و در سوي ديگرش نام شهر را بر خود دارد ولي سكه‌هاي ايراني در يك‌سويش نشان شيرو‌خورشيد و در سوي ديگرش نام شهر بر رويشان، نقش شده‌است.به‌گفته‌ي خداياري از زمان اميركبير، پرچم ايران پرچمي سه‌رنگ مي‌شود و به دستور وي برروي دكمه‌هاي سپاهيان، نشان شيرو خورشيد حك مي‌شود كه اين روند تا سال ١٣٥٧ ادامه مي‌يابد.وي در پايان گفت: «آن‌چه در آن گماني نيست، اين است كه ريشه‌ي اين شير و خورشيد به تاريخ چندهزارساله‌ي ايران بازمي‌گردد. ايرانيان براي پاسداري از اين نشان هر بار چيزي آييني اسلامي بر آن افزوده‌اند تا آن‌را از نابودي، پاس دارند.» به‌گفته‌ي خداياري، شير و خورشيد به گمان بسيار، برگرفته از همان نماد شير و خورشيدي است كه در آيين ميترايي وجود داشته‌است و اين نماد برگرفته از جايي جز خود ايران نيست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر