گفتم هر او که درختی نشانده به دانایی پروردگار خواهد رسید، به درگاه دریا و آرامش آسمان خواهد رسید. (کوروش بزرگ) منشور پارسوماش.از دورترین ایام، تصویر مثالی درخت به مثابه آیینه تمام نمای انسان و ژرفترین خواستههای اوست بنابراین درخت در بستر اساطیر، دینها، هنرها و ادبیات تمدنهای گوناگون شكلهایی گوناگون به خود میگیرد.نقوش گل و گیاه و آب در نخستین آثار مکشوفه به ویژه در ظروف سفالی قرن های کهن خبر از اهمیت حضور آنها در زندگی انسان ها در استقرارهای اولیه دارند. مشخص است که اقوام ایرانی بسیاری از درختان و گلها و سبزه ها را میشناخته و با گل پیوندی پایدار داشته اند چرا که میتوان به بزرگداشت نوروز و جشن پیشباز آمدن بهار و گل و سبزه اشاره کرد. سنگ نگاره های هخامنشی نشانگر روشن نظم هندسی باغهای ایرانی هستند و درختان راست قامت و موزون نشان از احترامی آست که مردم برای درخت قایل بوده اند. بسیاری از شرقشناسان مجموعه كاخهای تختجمشید را به مثابه باغ سنگی تصور كرده اند. زیرا در نقش برجستهها به وضوح با درختانی چون نخل، سرو و گل نیلوفر سرو كار داریم و میتوان گفت ستونهای كاخها نیز تداعی كننده درختان هستند.باید بدانیم که درخت ، در فرهنگ ایرانیان باستان مظهر زندگی طولانی بوده است .درخت سرو نماد اهورامزدا، درخت نخل نماد مهر و گل نیلوفر نشان آناهیتا است. درختان دیگر همانند چنار، و انار هم ارزش بسیار داشتند. در اینجا اشاره ای کوچک به دلایل استفاده از این گیاهان سنگی در نقش برجسته های تخت جمشید میکنیم: درخت سرو زیباترین و خوش قامت ترین درخت است كه بار هم نمیدهد و از تعلق آزاد است از این رو آن را نماد آزادگی هم خوانده اند. این درخت همچنین همیشه سبز است و هیچگاه خزان ندارد و نشان میدهد كه ایرانی همیشه خرم و شاد است. سرو در كنار ویژگی های دیگرش مقاومت خوبی در برابر خشكسالی دارد ولی مهمتر از آن این كه در برابر توفانها سخت مقاومت می كند . سخت ترین توفان درختان دیگر را می شكند اما سرو تا روی زمین خم میشود اما هرگز كمرش نمی شكند. این امر برای ایرانیانی كه در برابر یورش اقوام مهاجم تسلیم شده ولی ماهیت خود را رها نكردهاند نمونه خوبی است. از اینها گذشته دیر پایی و عمر دراز سرو و مقاومت آن در برابر آفات هم مهم است. ایرانیان همه ساله در روز خور با خدای خود پیمان می بستند كه تا سال دیگر یك سرو خواهند كاشت زیرا سرو نماد مقاومت در برابر سرما هم بود. هنوز در مکانهای مقدس و مذهبی ایران درختان سرو کهن سال را می توان دید. طگل نیلوفر در شرق باستان همانقدر اهمیت دارد كه گل رز در غرب. در سده هشتم پیش از میلاد تصویر نیلوفر (احتمالا از مصر) به فینیقیه و از آنجا به سرزمین آشور و ایران انتقال یافت و در این سرزمینها گاهی جانشین درخت مقدس بوده است.ظاهرا گلی كه در دستان پادشاهان حجاری شده در تختجمشید (در نقش بار عام) دیده میشود، نماد صلح و شادی بوده است. از آنجا كه این گل با آب در ارتباط است نماد آناهیتا، ایزد بانوی آبهای روان قلمداد میشود.از آنجا كه گل نیلوفر در سپیدهدم باز و در هنگام غروب بسته میشود به خورشید شباهت دارد. خورشید خود منبع الهی حیات است و از این رو گل نیلوفر مظهر تجدید حیات شمسی به شمار میرفت. پس مظهر همه روشنگریها، آفرینش، باروری، تجدید حیات و بیمرگی است.نیلوفر، نماد كمال است. زیرا برگها، گلها و میوهاش دایرهای شكلند. و دایره خود از این جهت كه كاملترین شكل است، نماد كمال به شمار میآید.نیلوفر یعنی شكفتن معنوی. زیرا ریشههایش در لجن است و با این حال به سمت بالا و آسمان میروید، از آبهای تیره خارج میشود و گلهایش زیر نور خورشید و روشنایی آسمان رشد میكنند. ریشههای نیلوفر مظهر ماندگاری و ساقهاش نماد بند ناف است كه انسان را به اصلش پیوند میدهد و گلش پرتوهای خورشید را تداعی میكنند. نیلوفر نماد انسان فوقالعاده یا تولد الهی است زیرا بدون هیچ ناپاكی از آبهای گلآلود خارج میشود. درخت نخل در تختجمشید نماد بركت و فراوانی است و به مهر مربوط است. نخل همیشه راست میروید و هرگز شاخ و برگش نمیریزد و دائما سرسبز است.این خصوصیات انسان را به فكر انداخت كه نخل نشانهای مناسب برای پیروزی است. از آنجاكه در كهنسالی نیز ثمره خوبی میدهد مظهر طول عمر و كهنسالی توام با سلامتی است.در عصر هخامنشی، به نوشتهی سْترابو ، سرودی پارسی دربارهی 360 فایدهی درخت خرما وجود داشت. در یك مُهر متعلق به همین دوره، داریوش ایستاده بر ارابهای در میان دو نخل و در زیر تمثال بالدار اهوره مزدا تصویر شده است.
۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه
احتمال آمدن استوانه کوروش به ایران
منشور حقوق بشر کوروش بزرگ موسوم به استوانه کوروش پس از سالها اردیبهشت سال آینده برای نمایش از بریتانیا به ایران منتقل میشود.فرنشین پژوهشگاه میراث فرهنگی, گردشگری و صنایع دستی در مراسم آغازین دومین همایش ملی زبان شناسی, کتیبه ها و متون که سوم اسفند در موزه ملی ایران برگزار شد این مطلب را اعلام کرد.منشور كوروش 130سال پیش از ایران خارج و اکنون در موزه بریتانیا نگهداری میشود.این منشور که در سال 1285هنگام كاوش های باستانشناسی در میان رودان (بینالنهرین) كشف شد, یك شی استوانهای سفالین است كه سال 539 پیش از میلاد به فرمان كوروش دوم هخامنشی پس از شکست نبونید (بختالنصر) و گشوده شدن شهر بابل، نوشته شده است.منشور دارای ۲۳ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمتر عرض و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلی نوشته شده است. و به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار داده شدهاست. کوروش کبیر پس از تسخیر بابل، در بابل تاجگذاری کرد و اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی را آزاد اعلام کرد؛ و برای جلب محبت مردم میانرودان (بینالنهرین)، مردوک که کهنترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شده بودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنین قوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد. به همین علت این استوانه به منشور حقوق بشر در جهان معروف است.در این منشور، کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصر فتح بابل، میگوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک خدای بابلی به انجام رسانده است. وی سپس بیان میکند که چگونه آرامش و صلح را برای مردم بابل و کشور سومر به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی که نبونید از نیایشگاههای مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاههای اصلی آنها در میانرودان و غرب ایران برگرداندهاست. پس از آن، کوروش میگوید که چگونه نیایشگاههای ویرانشده را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاههای بابل بودند به میهنشان برگرداندهاست. در این نوشته اشاره مستقیمی به آزادی قوم یهود از اسارت بابلیان نشده، اما با مطالعه و پژوهش منابع تاریخی مشخص شدهاست که آزادی یهودیان بخشی از سیاست کوروش پس از فتح بابل بوده است. بدلی از این منشور نیز در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری میشود.
پرچم اگر از دست میرفت، آبروي سرزمين در گرو بود
«اگر يگاني، پرچم و درفش خود را در نبرد از دست ميداد، اين پرچم، نزد دشمن ميماند و هرگز نابود نميشد بلكه دشمن در همهي جنگها و نبردها آن را با خود به ميدان ميآورد تا نشان دهد كه توانسته فلان، يگاني را شكست دهد. پرچم را براي نشان دادن قدرت خود و تحقير يگان شكستخورده، همچون گروگاني گرامي، پاس ميداشتند.»فرشيد خداياري در نشستي با عنوان «سرگذشت درفش» با اشاره به ارزش هويتي كه پرچمها داشتهاند، گفت: «در ايران، سهگونه پرچم داشتهايم، نخست پرچمي كه يگانها و دستههاي نظامي داشتهاند و سربازان هر يگان براي پاسداري از آن، همهي تلاششان را ميكردهاند، دوم پرچم شاهنشاهان يا درفش شاهي و سوم درفش ملي بودهاست كه هماكنون نيز، نماد هويتي ايران است.»وي به عنوان مثال به پرچم ستاد مشترك ارتش اشاره كرد و آنرا همچون پرچم يگانها در گذشتهي تاريخي ايران، برشمرد.پرچم در آغاز، از نظر نظامي سپندينگي مييابد اما با گذشت زمان، به گفتهي «فرشيد خداياري»، اين سپندينگي از نظر ملي هم، رخ مينمايد.وي به جنگ «سورنا» با «كراسوس»، در زمان اشكانيان اشاره كرد كه در آن سورنا، پرچم عقابنشان روم را به غنيمت ميگيرد. روم براي بازپسگيري پرچم و هويت سرزمينش، دو بار به ايران يورش ميآورد، هرچند كه نميتواند آنرا بازپس گيرد، اما اينكار، نشان از ارزش پرچم، نزد ملتهاي كهن دارد.هويت هزارانسالهي پرچم ايراني ايرانيان، آنگونه كه از نگاشتههاي تاريخي رخدادنگاران برميآيد، از كهنترين ملتهايي هستند كه درفش داشتهاند. «خداياري» در اينباره، اشارههايي كه در «فروردينيشت» و «يسنا» به درفش شدهاست را شوندي(:دليلي) بر كهني و سپندينگي پرچم نزد ايرانيان، عنوان كرد. يسنا و يشتها بخشي از «اوستا» هستند كه پيشينهاي چندهزار ساله دارند. وي از شاهنامه و گونههاي گوناگوني از درفش كه در اين كتاب از آن ياد شده، بهعنوان سندي بر گفتههايش نام برد.
پرچم بايد ايستاده باشدوي در يادآوري ارزشمندي درفش نزد ايرانيان به چيرگي ايرانيان در زمان ساسانيان بر يمن و فتح صنعا اشاره كرد و گفت: «هنگاميكه ميخواستند به نماد پيروزي، پرچم يگاني ارتش ايران را در صنعا برافرازند، به سپهسالار خبر دادند كه دروازه كوچك است و پرچ بايد خم شود. سپهسالار اجازه نداد و گفت: دروازه را ويران كنيد، پرچم بايد ايستاده و برافراشته به صنعا، وارد شود.»
كاوهي آهنگر، درفش ملي را برافراشتآنگونه كه از تاريخ و نگارههاي برجامانده، برميآيد، درفش ملي ايران بايد همان درفش كاويان باشد كه گويا «كاوهي آهنگر» براي نخستينبار آنرا برافراشتهاست. به گفتهي خداياري، درفش كاويان، نماد همبستگي و پناهي براي همهي كساني بودهاست كه ميخواستهاند در برابر ستم بايستند. اين درفش آنگونه كه در شاهنامه آمده، پيشبند چرمين كاوه به هنگام آهنگري بوده كه او را از جرقههاي آتش در امان ميداشتهاست. كاوه مردم را فرا ميخواند در پناه همبستگيهايشان و در سايهي اين درفش از آسيب زورگويان در امان بمانند.در نگارهاي در تختجمشيد در پشت سر داريوش، پرچمي افراشته همچون آنچه در شاهنامه بهعنوان درفش كاويان، عنوان شده، ديده ميشود و همچنين در سكههاي روزگار اشكاني.بهباور خداياري اين يكساني، نشان از پيوستگي درفش كاويان در بازههاي زماني گوناگون در ايران دارد و نشان ميدهد كه ايرانيان پشتوانهي تاريخي درفش كاويان را هزاران سال، پاس داشتهاند، اين درفش چيزي نبوده كه با دگرگوني سلسلهها دگرگون شود.
درفش ملي ايران در آتش سوختوي در پايان دربارهي سرانجام و سرنوشت درفش ملي ايران گفت: «گويا درفش ملي ايران در جنگ ايرانيان و تازيان از دست ميرود. هرچند بهروشني نميدانيم در جنگ قادسيه، نهاوند يا نبرد تيسفون، چنين رخدادي روي ميدهد اما آنگونه كه رخدادنگاران اشاره كردهاند، از دست رفتن درفش كاويان، شوند، ضعف روحيهي سربازان ميشود چرا كه در پيشگوييهايي كه ايرانيان از آن باخبر بودهاند، آمدهاست كه ايرانيان زماني شكست ميخورند كه درفش ملي را از دست بدهند.» بهگفتهي خداياري، برپايهي آنچه در تاريخ آمده، اندازهي درفش ملي ايران ٧متر در ٥ متر بوده كه در روزگار ساساني آنرا با زر و گوهر، آذين كردهبودند.وي گفت: «درفش ملي ايران به دست تازيان كه افتاد، زر و گوهرش را بهنام غنيمت جنگي، تقسيم كردند و خود پرچم را در آتش سوزاندند.»
شير، نماد پرچمهاي ايراني پس از اسلامفرشيد خداياري در دنبالهي اين نشست دربارهي پرچم و نمادهايش پس از درونشد(:ورود) اسلام به ايران سخن راند و گفت: «از پرچم سامانيان نشاني در دست نداريم اما پرچم سلطانمحمود غزنوي آنگونه كه در تاريخ بيهقي از آن گفتهشده داراي نشان شير بودهاست و در توجيه اين نشان آمدهاست كه سلطان از آنجايي كه شكار شير را دوست داشته چنين نشاني روي پرچم نقش شده اما شگفت اين است كه در درازناي تاريخ، اگر شاهي شكار يوز، پلنگ، اردك يا گور را دوست داشته، چنين نقشهايي را بر روي پرچم، نميزدهاند بنابراين ميشود نتيجه گرفت كه اين تنها يك توجيه است و ريشهي نماد شير را بايد در استورههاي ايراني جست.»بهگفتهي خداياري نشان شير و گهگاه نشان خورشيد و گاهي هم نشان شيروخورشيد باهم، از نمادهايي بوده كه بر روي پرچم سلجوقيان و غزنويان نقش ميشدهاست.
شيرو خورشيد بر روي پرچم مغولهاخداياري چكامهها را از منابعي دانست كه ميشود از آنها نقشهاي روي پرچمهاي هر دوره را دريافت و در اين باره چكامههايي از «مولوي» و «سعدي» را خواند.در روزگار چنگيزخان مغول در ايران، نشان روي پرچم ايران، نقش ٩ دم گاوميش سفيد با نام «ياك» بودهاست كه بهگفتهي خداياري اين نشان در زمان ديگر جانشينان چنگيز بازهم به شيروخورشيد دگرگون شدهاست و حتا آنگونه كه در سفرنامهها آمده، سراسر كاخ تيمور، پر بوده است از نشان شيروخورشيد.
پرچم سهرنگ ايرانوي دربارهي پرچم صفويان گفت: «گويا در زمان شاه اسماعيل، پرچم داراي نشان شير و خورشيد و ماه بودهاست اما از آنجايي كه بزرگان و فرهيختگان از ريشهي شيروخورشيد آگاهي داشتهاند، پس از مرگ شاه اسماعيل نشان ماه از پرچم برداشته شده و دوباره شيروخورشيد ميشود.»خداياري به بخشي از يك سفرنامهي فرانسوي اشاره كرد كه در آن آمده كه سكههاي آنها در يك سويش نقش پادشاه و در سوي ديگرش نام شهر را بر خود دارد ولي سكههاي ايراني در يكسويش نشان شيروخورشيد و در سوي ديگرش نام شهر بر رويشان، نقش شدهاست.بهگفتهي خداياري از زمان اميركبير، پرچم ايران پرچمي سهرنگ ميشود و به دستور وي برروي دكمههاي سپاهيان، نشان شيرو خورشيد حك ميشود كه اين روند تا سال ١٣٥٧ ادامه مييابد.وي در پايان گفت: «آنچه در آن گماني نيست، اين است كه ريشهي اين شير و خورشيد به تاريخ چندهزارسالهي ايران بازميگردد. ايرانيان براي پاسداري از اين نشان هر بار چيزي آييني اسلامي بر آن افزودهاند تا آنرا از نابودي، پاس دارند.» بهگفتهي خداياري، شير و خورشيد به گمان بسيار، برگرفته از همان نماد شير و خورشيدي است كه در آيين ميترايي وجود داشتهاست و اين نماد برگرفته از جايي جز خود ايران نيست.
پرچم بايد ايستاده باشدوي در يادآوري ارزشمندي درفش نزد ايرانيان به چيرگي ايرانيان در زمان ساسانيان بر يمن و فتح صنعا اشاره كرد و گفت: «هنگاميكه ميخواستند به نماد پيروزي، پرچم يگاني ارتش ايران را در صنعا برافرازند، به سپهسالار خبر دادند كه دروازه كوچك است و پرچ بايد خم شود. سپهسالار اجازه نداد و گفت: دروازه را ويران كنيد، پرچم بايد ايستاده و برافراشته به صنعا، وارد شود.»
كاوهي آهنگر، درفش ملي را برافراشتآنگونه كه از تاريخ و نگارههاي برجامانده، برميآيد، درفش ملي ايران بايد همان درفش كاويان باشد كه گويا «كاوهي آهنگر» براي نخستينبار آنرا برافراشتهاست. به گفتهي خداياري، درفش كاويان، نماد همبستگي و پناهي براي همهي كساني بودهاست كه ميخواستهاند در برابر ستم بايستند. اين درفش آنگونه كه در شاهنامه آمده، پيشبند چرمين كاوه به هنگام آهنگري بوده كه او را از جرقههاي آتش در امان ميداشتهاست. كاوه مردم را فرا ميخواند در پناه همبستگيهايشان و در سايهي اين درفش از آسيب زورگويان در امان بمانند.در نگارهاي در تختجمشيد در پشت سر داريوش، پرچمي افراشته همچون آنچه در شاهنامه بهعنوان درفش كاويان، عنوان شده، ديده ميشود و همچنين در سكههاي روزگار اشكاني.بهباور خداياري اين يكساني، نشان از پيوستگي درفش كاويان در بازههاي زماني گوناگون در ايران دارد و نشان ميدهد كه ايرانيان پشتوانهي تاريخي درفش كاويان را هزاران سال، پاس داشتهاند، اين درفش چيزي نبوده كه با دگرگوني سلسلهها دگرگون شود.
درفش ملي ايران در آتش سوختوي در پايان دربارهي سرانجام و سرنوشت درفش ملي ايران گفت: «گويا درفش ملي ايران در جنگ ايرانيان و تازيان از دست ميرود. هرچند بهروشني نميدانيم در جنگ قادسيه، نهاوند يا نبرد تيسفون، چنين رخدادي روي ميدهد اما آنگونه كه رخدادنگاران اشاره كردهاند، از دست رفتن درفش كاويان، شوند، ضعف روحيهي سربازان ميشود چرا كه در پيشگوييهايي كه ايرانيان از آن باخبر بودهاند، آمدهاست كه ايرانيان زماني شكست ميخورند كه درفش ملي را از دست بدهند.» بهگفتهي خداياري، برپايهي آنچه در تاريخ آمده، اندازهي درفش ملي ايران ٧متر در ٥ متر بوده كه در روزگار ساساني آنرا با زر و گوهر، آذين كردهبودند.وي گفت: «درفش ملي ايران به دست تازيان كه افتاد، زر و گوهرش را بهنام غنيمت جنگي، تقسيم كردند و خود پرچم را در آتش سوزاندند.»
شير، نماد پرچمهاي ايراني پس از اسلامفرشيد خداياري در دنبالهي اين نشست دربارهي پرچم و نمادهايش پس از درونشد(:ورود) اسلام به ايران سخن راند و گفت: «از پرچم سامانيان نشاني در دست نداريم اما پرچم سلطانمحمود غزنوي آنگونه كه در تاريخ بيهقي از آن گفتهشده داراي نشان شير بودهاست و در توجيه اين نشان آمدهاست كه سلطان از آنجايي كه شكار شير را دوست داشته چنين نشاني روي پرچم نقش شده اما شگفت اين است كه در درازناي تاريخ، اگر شاهي شكار يوز، پلنگ، اردك يا گور را دوست داشته، چنين نقشهايي را بر روي پرچم، نميزدهاند بنابراين ميشود نتيجه گرفت كه اين تنها يك توجيه است و ريشهي نماد شير را بايد در استورههاي ايراني جست.»بهگفتهي خداياري نشان شير و گهگاه نشان خورشيد و گاهي هم نشان شيروخورشيد باهم، از نمادهايي بوده كه بر روي پرچم سلجوقيان و غزنويان نقش ميشدهاست.
شيرو خورشيد بر روي پرچم مغولهاخداياري چكامهها را از منابعي دانست كه ميشود از آنها نقشهاي روي پرچمهاي هر دوره را دريافت و در اين باره چكامههايي از «مولوي» و «سعدي» را خواند.در روزگار چنگيزخان مغول در ايران، نشان روي پرچم ايران، نقش ٩ دم گاوميش سفيد با نام «ياك» بودهاست كه بهگفتهي خداياري اين نشان در زمان ديگر جانشينان چنگيز بازهم به شيروخورشيد دگرگون شدهاست و حتا آنگونه كه در سفرنامهها آمده، سراسر كاخ تيمور، پر بوده است از نشان شيروخورشيد.
پرچم سهرنگ ايرانوي دربارهي پرچم صفويان گفت: «گويا در زمان شاه اسماعيل، پرچم داراي نشان شير و خورشيد و ماه بودهاست اما از آنجايي كه بزرگان و فرهيختگان از ريشهي شيروخورشيد آگاهي داشتهاند، پس از مرگ شاه اسماعيل نشان ماه از پرچم برداشته شده و دوباره شيروخورشيد ميشود.»خداياري به بخشي از يك سفرنامهي فرانسوي اشاره كرد كه در آن آمده كه سكههاي آنها در يك سويش نقش پادشاه و در سوي ديگرش نام شهر را بر خود دارد ولي سكههاي ايراني در يكسويش نشان شيروخورشيد و در سوي ديگرش نام شهر بر رويشان، نقش شدهاست.بهگفتهي خداياري از زمان اميركبير، پرچم ايران پرچمي سهرنگ ميشود و به دستور وي برروي دكمههاي سپاهيان، نشان شيرو خورشيد حك ميشود كه اين روند تا سال ١٣٥٧ ادامه مييابد.وي در پايان گفت: «آنچه در آن گماني نيست، اين است كه ريشهي اين شير و خورشيد به تاريخ چندهزارسالهي ايران بازميگردد. ايرانيان براي پاسداري از اين نشان هر بار چيزي آييني اسلامي بر آن افزودهاند تا آنرا از نابودي، پاس دارند.» بهگفتهي خداياري، شير و خورشيد به گمان بسيار، برگرفته از همان نماد شير و خورشيدي است كه در آيين ميترايي وجود داشتهاست و اين نماد برگرفته از جايي جز خود ايران نيست.
اشتراک در:
پستها (Atom)